به وبلاگ من خوش آمدید امید وارم از مطالب دینی مذهبی که حقیر مطالعه وجهت مطالعه شما عزیزان در وب سایت قرار داده ام بهره مند باشید از خداوند ارزوی توفیق تمام مسلمین خصوصا شیعیان علی ع را دارم
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
يا أباذر المتقون ساده. و الفقهاء قاده. و مجالستهم زياده. ان المؤمن ليرى ذنبه كأنه تحت صخره يخاف أن تقع عليه. و ان الكافر ليرى ذنبه كأنه ذباب مر على أنفه. يا أباذر ان الله تبارك و تعالى اذا أراد بعبد خيرا جعل الذنوب بين عينيه ممثله، و الاثم عليه ثقيلا وبيلا؛ و اذا أراد بعبد شرا أنساه ذنوبه. يا أباذر لا تنظر الى صغر الخطيئه، و لكن انظر الى من عصيت.يا أباذر ان نفس المؤمن أشد ارتكاضا من الخطيئه من العصفور حين يقذف به فى شركه. يا أباذر من وافق قوله فعله، فذاك الذى أصاب حظه. و من خالف قوله فعله فانما يوبخ نفسه. يا أباذر ان الرجل ليحرم رزقه بالذنب يصيبه. اى ابوذر متقيان و پرهيزكاران بزرگواراناند. و فقها و علما قائد و راهنماى مردماناند. و همنشينى علما كردن موجب زيادتى علم و كمالات است. و به درستى كه مؤمن گناه خود را چنان عظيم مىبيند و از آن در حذر است كه گويا در زير سنگى است كه مىترسد كه بر سرش فرود آيد. و به تحقيق كه كافر گناه خود را چنان سهل مىداند كه گويا مگسى بر بينى او نشست و گذشت. اى ابوذر به درستى كه هرگاه حق تعالى خير و سعادت بنده را خواهد گناهان او را پيوسته در ميان دو چشم او ممثل6 مىگرداند كه منظور نظر7 او باشد، و گناه را بر او گران و دشوار مىگرداند. و اگر سعادت بنده را نخواهد و او شقى باشد گناه او را از خاطر او فراموش مىسازد. اى ابوذر نظر مكن به كوچكى و خرد بودن گناه، وليكن نظر كن به بزرگوارى و عظمت خداوندى كه معصيت او كردهاى. اى ابوذر نفس مؤمن اضطرابش از گناهان بيشتر است از اضطراب گنجشكى كه در دام افتاده باشد. اى ابوذر هركه گفتارش با كردارش موافق بوده باشد، پس او بهره خود را از سعادت يافته است. و اگرنه چنين باشد، كه قولش نيكو و كردارش بد باشد، در قيامت خود راسرزنش و ملامت خواهد كرد. اى ابوذر بسيار است كه كسى از روزى خود محروم مىگردد به سبب گناهى كه از او صادر مىشود. بدان كه تقوا درجهاى رفيع است از درجات مقربان. و بعد از اين مجملى از احوال متقيان انشاءالله مذكور خواهد شد. و مجالست و همنشينى علماى ربانى كه به شرايط علم عمل كرده باشند و به آثار آنچه دانستهاند متصف شده باشند8، موجب سعادت دنيا و آخرت است. چنانچه از حضرت امام موسى صلواتالله عليه منقول است كه: با عالم گفتوگو كردن و صحبت داشتن بر روى مزبلهها بهتر است از سخن گفتن و مصاحبت كردن با جاهل بر روى فرشها و تكيهگاههاى زيبا. و به سند معتبر منقول است از حضرت رسول صلىالله عليه و آله كه: حواريان9 به حضرت عيسى گفتند كه: با چه جماعت همنشينى كنيم؟ فرمود كه: با كسى بنشينيد كه خدا را به ياد شما آورد ديدن او، و علم شما را بيفزايد سخن گفتن او، و ديدن عمل او شما را به آخرت راغب10 گرداند. و منقول است كه: لقمان به فرزند خود گفت كه: به ديده بصيرت نظر كن و از روى بينايى مجالس را براى خود اختيار كن. پس اگر بينى جماعتى را كه خدا را ياد مىكنند با ايشان بنشين. پس اگر تو عالم باشى علم براى تو نفع خواهد كرد در اين مجلس، و اگر جاهل باشى آن جماعت تو را تعليم خواهند كرد. و گاه باشد كه رحمتى از خدا بر ايشان نازل گردد و تو را با ايشان فراگيرد. و اگر جماعتى را بينى كه در ياد خدا نيستند با ايشان منشين، كه اگر عالم باشى چون با ايشان نشينى علم تو به تو نفع نمىدهد، و اگر جاهل باشى جهل تو را زياده مىگردانند. و شايد كه عقوبتى بر ايشان نازل گردد و تو را فراگيرد. و بدان كه مفاسد گناهان هرچند صغيره باشند عظيم است و موجب جرئت شيطان و سلب توفيق خداوند عالميان مىگردد و باعث قساوت قلب و سياهى دل و دورى از رحمت الهى مىشود. بلكه مكروهات را سهل نمىبايد شمرد، كه ارتكاب مكروهات موجب دخول در محرمات و گناهان صغيره مىشود، و بر گناهان صغيره كه مُصِر11 شدند و از آنها توبه نكردند خود كبيره مىشوند. زيرا كه اصرار بر صغيره كبيره است و باعث جرئت بر گناهان كبيره نيز مىگردند. و ارتكاب كباير آدمى را به كفر و شرك مىرساند نعوذبالله منه12. پس بايد كه گناهان را خرد نشمارند و نظر به عظمت پروردگار كنند كه معصيت عظيم سهل13 نمىباشد. چنانچه حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه فرمود كه: صغير و خرد نمىباشد چيزى كه در روز قيامت نفع دهد، و صغير نمىباشد چيزى كه در روز قيامت ضرر كند. و از حضرت امام رضا عليهالسلام منقول است كه: گناهان صغيره راههايند به گناهان كبيره. و كسى كه در اندك از خدا نترسد در بسيار هم نمىترسد. و اگر خدا مردم را به بهشت و دوزخ نمىترسانيد واجب بود بر مردم كه او را اطاعت كنند و معصيت او نكنند براى تفضلهايى14 كه به ايشان فرموده و احسانهايى كه نسبت به ايشان كرده و نعمتهايى كه بدون استحقاق بر ايشان فرستاده. و حضرت رسول صلىالله عليه و آله فرمود كه: حقير مشماريد چيزى از بدن را هرچند خُرد نمايد در نظر شما، و اعمال خير خود را بسيار مدانيد هرچند بسيار نمايد در نظر شما. به درستى كه كبيره باقى نماند با استغفار، و صغيره صغير نيست با اصرار.
1- كتب سماوى: كتابهاى آسمانى. 2- مجد: بزرگى - بلندى مرتبه - عزت. 3- ساحت: درگاه. 4- اذن: اجازه - رخصت - دستور. 5- سؤال: درخواست. 6- ممثل: مجسمشده. 7- منظور نظر: مورد توجه. 8- يعنى داراى همان ويژگيهايى شده باشند كه نتيجه تأثير آن دانشهاست. 9- حواريان: ياران مخلص و دوستان صميمى و يارى كننده حضرت عيسى (ع) كه مبلغان دين آن حضرت بودند. 10- راغب: رغبتكننده - مايل - خواهان. 11- مصر: اصراركننده - پافشارى كننده. 12- نعوذبالله منه: از آن به خداوند پناه مىبريم. 13- سهل: خرد - كوچك. 14- تفضل: مهربانى - لطف.
و امام محمد باقر عليهالسلام فرمود كه: از جمله گناهانى كه آمرزيده نمىشود آن است كه كسى بگويد كه: كاشكى مرا مؤاخذه نمىكردند مگر به همين گناه. و حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه فرمود كه: هيچ بندهاى نيست مگر اين كه بر او چهل پرده پوشيده است تا هنگامى كه چهل گناه كبيره بكند. پس تمام آن پردهها از او دريده مىشود. پس ملائكه حافظان اعمال مىگويند كه: خداوندا اين بنده تو پردهها و سَتر1 تو همه از او گشوده شد. خدا به ايشان وحى مىفرمايد كه: او را به بالهاى خود بپوشانيد. پس هيچ قبيحى را نمىگذارد مگر اين كه مرتكب مىشود، و خود را به افعال قبيحه خود در ميان مردم مىستايد. پس ملائكه مىگويند كه: خداوندا اين بنده هيچ گناهى را ترك نمىكند و ما را شرم مىآيد از كارهاى او. پس خدا وحى مىفرمايد كه: بالهاى خود را از او برداريد. پس بعد از آن اظهار عداوت ما اهل بيت مىنمايد، و در اين هنگام خدا او را در آسمان و زمين رسوا مىكند. پس ملائكه مىگويند كه: خداوندا اين بنده تو چنين پردهدريده و رسوا ماند. مىفرمايد كه: اگر من خيرى در او مىدانستم نمىگفتم كه شما بال خود را از او برداريد. و ايضا منقول است كه آن حضرت فرمود كه: ترك گناه كردن آسانتر است از طلب توبه كردن. و چه بسيار شهوت يك ساعت كه باعث اندوه دور و دراز مىشود. و مرگ، دنيا را رسوا كرده است و از براى عاقل در دنيا جاى فرح و شادى نگذاشته است. و حضرت صادق عليهالسلام فرمود كه: اگر خدا خير بندهاى را مىخواهد و او گناهى مىكند، او را به بلايى مبتلا مىگرداند كه استغفار را به ياد آورد و توبه كند. و كسى را كه خيرى در او نمىبيند، چون گناهى كرد، استغفار را از خاطر او محو مىنمايد و او را در نعمت مىدارد چنانچه مىفرمايد كه: ما استدراج2 و آزمايش مىكنيم ايشان را از جهتى كه نمىدانند.3 يعنى در هنگام معاصى به ايشان نعمت مىدهيم. و حضرت صادق عليهالسلام فرمود كه: خدا دوست مىدارد بندهاى را كه در گناهان عظيم رو به درگاه او آورد و از او طلب آمرزش نمايد؛ و دشمن مىدارد بندهاى را كه اندك گناهى كرده باشد و آن را حقير و خفيف شمارد.و ايضا فرمود كه: بپرهيزيد از گناهان حقير شمردهشده، كه آنها آمرزيده نمىشود. پرسيدند كه: كدام گناهان است؟ فرمود كه: اين كه كسى گناهى كند و گويد: خوشا حال من اگر غير اين گناه نداشته باشم. و فرمود كه: حضرت رسول صلىالله عليه و آله به صحراى خشك سادهاى4 رسيدند و به صحابه فرمودند كه: هيزم جمع نماييد. صحابه گفتند كه: يا رسولالله در اين زمين هيزم نيست. فرمود كه: هرچه به دست آيد بياوريد. پس آوردند تا بسيار جمع شد. حضرت رسول صلىالله عليه و آله فرمود كه: گناهان به اين نحو جمع مىشود. پس فرمود كه: زينهار كه سهل مشماريد گناهان را، كه هر گناهى را طلب كنندهاى هست و جميع گناهان را نوشته است و در نامه عمل ثبت كرده است. و حضرت صادق عليهالسلام فرمود كه: آدمى كه گناهى مىكند در دل او نشان سياهى پيدا مىشود. پس اگر توبه كرد برطرف مىشود، و اگر ديگر گناه كرد زياد مىشود تا دلش را تمام فرامىگيرد. ديگر هرگز رستگار نمىشود. و حضرت باقر عليهالسلام فرمود كه: گاه هست كه بنده از خدا سؤالى مىنمايد و نزديك مىشود كه حاجتش برآورده شود. پس گناهى مىكند و خدا وحى مىفرمايد به ملك كه: حاجت او را برمياور كه او متعرض غضب من شد5 و مستوجب حرمان6 گرديد. و در حديث ديگر فرمود كه: هيچ سالى باران از سال ديگر كمتر نمىآيد، وليكن خدا هر جا كه مىخواهد مىفرستد. به درستى كه هرگاه جماعتى معصيتها كردند، آن قدرى از باران كه براى ايشان مقدر شده است حق تعالى از ايشان بازمىگيرد و در بيابانها و درياها و كوهها مىبارد. و گاه هست كه جُعل7 را خدا عذاب مىفرمايد در سوراخش به سبب نيامدن باران، براى گناهان آن جماعتى كه در حوالى ايشان جا كرده است. و خدا او را راه داده است كه به محله ديگر جا بگيرد. بعد از آن حضرت فرمود كه: عبرت بگيريد اى صاحبان بصيرتها.8
1- ستر: پوشش. 2- استدراج: اندك اندك و پايهپايه و كمكم گرفته شدن. مقصود آيه از استدراج در اينجا ذرهذره گرفته شدن آنها توسط عذاب الهى است. 3- بخشى از آيه 182 سوره اعراف (7). 4- ساده: بىگياه. 5- متعرض شدن: در معرض قرار گرفتن. 6- حرمان: محروميت. 7- جعل: سوسك پهن غلتان. 8- بخشى از آيه 2 سوره حشر (59).
و حضرت صادق عليهالسلام فرمود كه: گاه هست كه شخصى گناهى مىكند و به سبب آن از نماز شب محروم مىگردد. و به درستى كه عمل بد تأثيرش در صاحبش تندتر است از فرو رفتن كارد در گوشت. و فرمود كه: كسى كه گناهى را اراده كند، به عمل نياورد كه بسيار است كه گناهى مىكند، پس خدا مىفرمايد كه: به عزت و جلال خودم سوگند كه تو را نيامرزم هرگز. و از حضرت رسول صلىالله عليه و آله روايت فرمود كه: گاه باشد كه بندهاى را بر گناهى از گناهانش صد سال در محشر محبوس بدارند و او نظر كند به زنانش كه در بهشت متنعماند1. و حضرت امام محمد باقر صلواتالله عليه فرمود كه: حق تعالى قضاى حتم فرموده كه نعمتى كه بنده را كرامت فرمايد از او سلب ننمايد تا گناهى از او صادر نشود كه مستحق غضب الهى و زوال نعمت گردد. و حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه فرمود كه: هيچ دردى براى دلها دردناكتر از گناهان نيست، و هيچ خوفى بدتر از مرگ نيست. و از براى تفكر، احوال گذشتگان كافى است. و مرگ از براى موعظه بس است. و حضرت امام جعفر صادق عليهالسلام فرمود كه: گناهى كه تغيير نعمت مىدهد بَغى2 و تكبر و فساد است. و گناهى كه مورث3 ندامت مىشود قتل نفس است. و گناهى كه موجب نزول عذاب الهى است ظلم است. و گناهى كه موجب رسوايى و دريدن پردههاست شراب خوردن است. و گناهى كه باعث منع روزى است زناست. و گناهى كه باعث زود فنا شدن است قطع رحم است. و گناهى كه دعا را مردود مىگرداند و هوا را تاريك مىكند عُقوق پدر و مادر4 است.
در نگاه داشتن زبان
يا أباذر دع ما لست منه فى شىء، و لا تنطق فى ما لا يعنيك، و اخزن لسانك كما تخزن ورقك. يا أباذر ان الله جل ثناؤه ليدخل قوما الجنه، فيعطيهم حتى يملوا، و فوقهم قوم فى الدرجات العلى. فاذا نظروا اليهم عرفوهم. فيقولون: ربنا اخواننا كنا معهم فى الدنيا. فلم فضلتهم علينا؟ فيقال: هيهات هيهات انهم كانوا يجوعون حين تشبعون، و يظمؤون حين تروون، و يقومون حين تنامون، و يشخصون حين تحفظون. اى ابوذر ترك كن كارى را كه از او فايدهاى به تو عايد نمىگردد. و سخن مگو در امرى كه از آن منتفع نمىشوى. و زبان خود را حفظ كن چنان كه زر خود را ضبط مىنمايى. اى ابوذر حق سبحانه و تعالى جمعى را داخل بهشت خواهد كرد و آن قدر از نعمت به ايشان كرامت خواهد فرمود كه نزديك شود كه ايشان را از بسيارى نعمت ملال حاصل گردد. و بالاتر از ايشان جماعتى باشند در درجات عاليه بهشت. پس چون ايشان نظر به آن جماعت كنند بشناسند ايشان را، و چون حال ايشان را از حال خود بهتر يابند گويند كه: پروردگارا ايشان برادران ما بودند و ما در دنيا با ايشان مىبوديم، به چه سبب ايشان را بر ما زيادتى دادهاى؟ ندا در جواب ايشان رسد كه: هيهات، هيهات! (مرتبه شما كجا و مرتبه ايشان كجا!) ايشان گرسنه مىبودند در هنگامى كه شما سير بوديد، و تشنه مىبودند در وقتى كه شما سيراب بوديد، و به عبادت ايستاده بودند در اوقاتى كه شما در خواب بوديد، و مسافر مىشدند و از خانهها بيرون مىرفتند (از براى خدا در راههاى خير) در هنگامى كه شما در رفاهيت و عيش ساكن بوديد. بدان كه از زبان به سخن گفتن سعادتها تحصيل مىتوان نمود، و ممكن است به يك كلمه شقاوت ابدى براى اين كس حاصل شود، يا به حسب دنيا مفاسد شود مترتب شود كه اصلاحپذير نباشد. چنانچه اگر به ردهاى5 متكلم شود، كافر مىشود و بر او خلود در جهنم واجب مىشود. و ممكن است كه در مجلسى، حرف شرى بگويد كه باعث قتل چندين هزار نفس بشود، و ممكن است كه كلمه خيرى بگويد كه باعث خلاصى چندين هزار كس از كشتن بشود. پس چون مفاسد سخن گفتن بسيار است و غالب اوقات، آدمى بىتفكر سخن مىگويد و مفاسد دنيا و آخرت بسيار بر سخن گفتن مترتب مىشود، لهذا فضيلت خاموشى بسيار وارد شده است اما مراد، خاموشى از سخنى است كه خيريت آن را نداند. پس اگر زبانش به اذكار و ادعيه و تلاوت قرآن جارى باشد يقين كه بهتر از خاموشى است و مورث سعادت ابدى است. و اگر سخنان ديگر گويد، بايد كه اول تفكر نمايد و رعايت فوايد و مفاسد آن بكند و بعد از آن كه بداند كه فايده اخروى يا صلاح دنيوى در آن هست بگويد، و الا ساكت باشد كه سلامتى و نجات در اين است.
1- متنعم: برخوردار از نعمتها. 2- بغى: ظلم - ستم - تعدى - برتريجويى - افزون طلبى - درگذشتن از حد - نافرمانى - سركشى - گردنكشى. 3- مورث: باعث. 4- عقوق پدر و مادر: نافرمانى كردن نسبت به پدر و مادر. 5- رده: سخن كفرآميز.
چنانچه از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: حضرت لقمان به فرزند خود وصيت فرمود كه: اى فرزند اگر گمان كنى كه سخن گفتن از نقره است، پس بدان كه ساكت بودن از طلاست. و حضرت رسول صلىالله عليه و آله فرمود كه: نجات مرد مسلمان در نگاه داشتن زبان خود است. و حضرت امام محمد باقر عليهالسلام فرمود كه: ابوذر مىگفت كه: اى طلب كننده علم! اين زبان، هم كليد خير است و هم كليد شر است. پس به زبان خود مهر بزن چنانچه بر طلا و نقره مُهر مىزنى. و حضرت صادق عليهالسلام فرمود كه: حضرت عيسى مىفرمود كه: بسيار سخن مگوييد در غير ياد خدا. به درستى كه آن جماعتى كه بسيار سخن مىگويند، دلهاى ايشان قساوت دارد و نمىدانند. و حضرت على بن الحسين عليهالسلام فرمود كه: زبان فرزند آدم هر صبح مُشرف مىشود1 بر ساير اعضا و جوارح او و مىپرسد كه: بر چه حال صبح كردهايد؟ مىگويند كه: حال ما خير است اگر تو ما را به حال خود بگذارى و به بلايى مبتلا نگردانى. و او را قسم به خدا مىدهند و مبالغه مىكنند كه ما را به بلايى مبتلا مكن. و مىگويند كه: ما به سبب تو ثواب مىبريم و به سبب تو مُعاقب مىشويم2. و روايت كردهاند كه: شخصى به خدمت حضرت رسول صلىالله عليه و آله آمد و گفت: يا رسول الله مرا وصيتى بفرما. فرمود كه: زبان خود را حفظ كن. باز گفت كه: يا رسول الله مرا وصيتى بفرما. فرمود كه: زبان خود را نگاه دار. باز گفت كه: يا رسول الله مرا وصيتى بفرما. فرمود كه: زبان خود را حفظ كن. و فرمود كه: مگر مردمان را بر رو در آتش مىافكند بغير از دروكردههاى3 زبان ايشان. و در حديث ديگر فرمود كه: كسى كه كلام خود را از عملش حساب نكند گناهان او بسيار و عذابش مهياست. و حضرت جعفر بن محمد عليهالسلام از حضرت رسول صلىالله عليه و آله روايت فرمود كه: خدا زبان را در جهنم عذابى خواهد فرمود كه هيچ عضوى را آن چنان عذاب نكند. پس زبان خواهد گفت كه: خداوندا چرا مرا زياده از ساير اعضا عذاب كردى؟ خطاب رسد كه: يك كلمه از تو صادر شد و به مشرق و مغرب عالم رسيد و خونهاى حرام به سبب آن ريخته شد و مالها به سبب آن به حرام غارت شد. به عزت و جلال خودم سوگند كه تو را عذابى بكنم كه هيچ يك از جوارح را آن عذاب نكنم. و حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه فرمود كه: هيچ چيز سزاوارتر نيست به بسيار حبس كردن از زبان. و فرمود كه: خوشا حال كسى كه زيادتيهاى مال خود را در راه خدا انفاق نمايد، و زيادتى سخنش را امساك كند4 و نگاه دارد. و از حضرت امام زينالعابدين عليهالسلام پرسيدند از سخن گفتن و خاموشى كه كدام يك بهترند. حضرت فرمودند كه: هريك را آفتها هست. پس اگر هر دو از آفت سالم باشند سخن گفتن بهتر از خاموشى است، زيرا كه خداوند عالميان پيغمبران و اوصياى ايشان را به خاموشى نفرستاد بلكه به سخن امر فرمود. و مستحق بهشت نمىتوان شد به خاموشى، و مستوجب محبت الهى نمىتوان شد به سكوت، و از آتش جهنم خلاصى نمىتوان يافت به سكوت. جميع اينها به سخن گفتن مىشود. هرگز من ماه را به آفتاب برابر نمىكنم. تو فضل خاموشى را به سخن بيان مىكنى، و فضل سخن را به خاموشى بيان نمىتوانى كرد. و حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه فرمود كه: جميع خوبيها در سه چيز شدهاند: در نظر كردن، و ساكت بودن، و سخن گفتن. پس هر نظرى كه در آن عبرت گرفتن نباشد به كار نمىآيد، و هر خاموشى كه در آن تفكرى نباشد آن غفلت است، و هر سخنى كه در آن ياد خدا نباشد آن لغو5 است. پس خوشا حال كسى كه نظرهاى او همه عبرت باشد، و خاموشى او همه تفكر در امرى باشد كه به كار او آيد، و سخن او همه ياد خدا باشد، و بر گناهان خود بگريد، و مردم از شر او ايمن باشند. و حضرت صادق عليهالسلام فرمود كه: خواب، راحت بدن است، و سخن گفتن راحت روح است، و خاموشى راحت عقل است.
يا أباذر جعل الله جل ثناؤه قره عينى فى الصلوه، و حبب الى الصلوه كما حبب الى الجائع الطعام، و الى الظمآن الماء. و ان الجائع اذا أكل شبع، و ان الظمآن اذا شرب روى، و أنا لا أشبع من الصلوه. يا أباذر ان الله عز و جل بعث عيسى بن مريم بالرهبانيه، و بعثت بالحنيفيه السمحه، و حبب الى النساء و الطيب، و جعل فى الصلوه قره عينى. يا أباذر أيما رجل تطوع فى كل يوم و ليله اثنتى عشره ركعه سوى المكتوبه، كان له حقا واجبا بيت فى الجنه. يا أباذر انك ما دمت فى الصلوه فانك تقرع باب الملك الجبار. و من يكثر قرع باب الملك يفتح له. يا أباذر ما من مؤمن يقوم مصليا الا تناثر عليه البر ما بينه و بين العرش، و وكل به ملك ينادى يا بن ءادم لو تعلم ملك فى الصلوه من تناجى ما انفتلت. اى ابوذر الله تعالى روشنى چشم مرا در نماز مقرر فرموده، و نماز را محبوب من ساخته است چنانچه گرسنه را دوستدار طعام و تشنه را خواهان آب گردانيده است. و به درستى كه گرسنه چون طعام مىخورد سير مىشود (و ميلش از آن برطرف مىشود)، و تشنه چون آب مىخورد، سيراب مىشود (و رغبتش زايل مىگردد). و من هرگز از نماز سير نمىشوم (و هميشه خواهان آنم). اى ابوذر خدا عيسى بن مريم را به رهبانيت مبعوث گردانيده بود (و در شريعت او بود ترك معاشرت خلق، و دورى از زنان، و ترك لذتها). و مرا مبعوث گردانيده است با دينى پاكيزه، و مايل6 از اعوجاج7 و انحراف به جانب استقامت، و در نهايت آسانى (كه تكليفهاى شاق8 در آن نيست). و مرا محبت زنان و بوى خوش دادهاند، وليكن فرح و شادى و روشنى ديده من در نماز است. اى ابوذر هركه شبانهروز دوازده ركعت نماز بغير از نمازهاى واجب بگزارد بر خدا لازم و واجب است كه خانهاى در بهشت او را كرامت فرمايد. اى ابوذر مادام كه در نمازى، درگاه فيض و فضل و رحمت خداوند و پادشاه جبار را مىكوبى. و هر كه بسيار درگاه پادشاه را مىكوبد البته براى او مىگشايند. اى ابوذر هيچ مؤمنى به نماز نمىايستد مگر آن كه بر او فرو مىريزد رحمت از ميانه او تا عرش. و ملكى را بر او موكل مىگردانند كه او را ندا مىكند كه: اى فرزند آدم اگر بدانى كه تو را در نماز چه ثوابها و رحمتها هست و با چه خداوندى مناجات مىكنى، هرگز از نماز فارغ نشوى و ترك نماز ننمايى. توضيح اين مضامين قدسيه در ضمن چند لمعه9 به ظهور مىآيد:
لمعه اول: در بيان فضيلت صلات است
بدان كه چنانچه از احاديث معتبره ظاهر مىگردد، بعد از عقايد ايمانى، از افعال بدنى، هيچ فعلى به فضيلت نماز نيست. و نماز از جميع افضل است چنانچه حى على خير العمل كه در اذان متواتر10 است بر اين معنى دلالت دارد. و كسى اين را استبعاد نكند كه چون مىشود كه نماز از عملهاى بسيار دشوار افضل باشد، چنانچه عمر عليهالعنه به عقل شوم خود انكار اين معنى كرد، و نهى كرد مردم را از گفتن حى على خير العمل در اذان. زيرا كه كمال و نقص عبادات را ما به عقول ناقصه خود نمىتوانيم دانست، و حكيم علىالاطلاق1111 مىداند كه كدام عمل براى صلاح حال ما و قرب ما به جناب اقدس او بيشتر
دخيل1 است. و بسيارى و كمى مشقت را چندان دخلى2 در فاضل و مفضول3 بودن عمل نيست. چه ظاهر است كه اگر كسى به كوه بسيار صعبى بالا رود، يا پاهاى خود را ببندد و خود را يك روز بياويزد، از نماز دشوارتر است و هيچ فضيلت ندارد. و اگر به قصد ثواب كند معاقب4 خواهد بود، مثل آن كه طبيبى گاه باشد كه به دوايى سهلالمئونه5 كه به فلسى6 تحصيل توان نمود، بيمارى را معالجه نمايد كه به دوايى كه به صد تومان7 در مدت ده سال به عمل آورده باشند معالجه نتوان نمود؛ و تغذيه و تقويتى كه از چند لقمه گوشت و برنج حاصل مىشود، از هيچ معجونى حاصل نمىشود هرچند مبلغها جواهر در آن به كار رفته باشد. همچنين حكيم علىالاطلاق و طبيب نفوس و ارواح و عقول خلايق، هر عملى را در تكميل عقول و نفوس و تقويت ايمان و يقين تأثيرى داده و از براى هريك مرتبهاى از فضل بيان فرموده كه هيچ يك از ديگرى مُغنى8 نيستند، و هر يك را تأثيرى خاص هست كه از ديگرى متصور نيست. پس كسى گمان نكند كه چون نماز بهترين اعمال است پس كار ديگر نبايد كرد. از بابت اين است كه كسى گويد كه: چون گوشت تقويتش بيشتر است، پس آب نبايد خورد. بلكه هر فعلى را يك مدخليتى در كمال ايمان هست كه ديگرى را نيست، و همه در كارند. اما نماز فايدهاش زياده از ساير اعمال است و بيشتر موجب قرب است، معراج مؤمن است. و آن حديث مشهور كه: بهترين اعمال آن است كه دشوارتر باشد ممكن است كه مراد از آن اين باشد كه در هر نوعى از عمل، دشوارترش بهتر از آسانتر آن است، مثل آن كه نمازى كه در فعل آن مشقت بيشتر است بهتر باشد از نمازى كه آسانتر ميسر شود. و روزهاى كه در تابستان گرم دارند چون دشوارتر است افضل باشد از روزه زمستان كه آسانتر است، نه از اعمال ديگر. و به سند صحيح از معاويه بن وهب9 منقول است كه: از حضرت صادق صلواتالله عليه سؤال كردم كه: كدام عمل است كه بيشتر باعث قرب بنده به خدا مىشود و نزد خدا محبوبتر است؟ فرمود كه: عملى را بعد از معرفت اصول دين بهتر از نماز نمىدانم. نمىبينى كه بنده صالح - عيسى بن مريم - گفت كه: خدا مرا وصيت كرده است به نماز و زكات مادام كه زنده باشم.10 و در حديث ديگر فرمود كه: محبوبترين عملها نزد حق تعالى نماز است. و نماز آخر وصيتهاى پيغمبران است. پس چه بسيار نيكوست كه كسى غسل كند يا وضو بسازد و وضو را كامل به جا آورد و به كنارى رود كه كسى او را نبيند. پس خدا او را ببيند كه گاه در ركوع است و گاه در سجود است. به درستى كه بنده هرگاه كه سجده مىكند و سجده را طول مىدهد، شيطان فرياد مىكند كه: واويلا! فرزندان آدم اطاعت خدا كردند و من معصيت كردم، و ايشان سجده كردند و من ابا كردم. و حضرت امام رضا عليهالسلام فرمود كه: نماز باعث قرب هر پرهيزكارى است. و حضرت صادق عليهالسلام از حضرت رسول صلىالله عليه و آله روايت فرمود كه: مثل نماز نسبت به ايمان از بابت عمود خيمه11 است. اگر عمود برپاست نفع مىكند طنابها و ميخها و پرده خيمه؛ و چون عمد شكست آنها هيچ نفع نمىدهد. همچنين در ايمان، اگر نماز هست، اعمال ديگر نفع مىدهد و اگر نماز نيست عملهاى ديگر چندان فايده نمىبخشد. و حضرت امام موسى كاظم عليهالسلام فرمود كه: پدرم در هنگام وفات فرمود كه: اى فرزند! شفاعت ما نمىرسد به كسى كه نماز را سبك شمارد وسبك به جا آورد.
1- دخيل: داراى دخالت و تأثير. 2- دخل: دخالت - تأثير. 3- فاضل و مفضول: بااهميت و كماهميت - برتر و فروتر. 4- معاقب: سزاوار مجازات - كيفر دادهشده. 5- سهلالمئونه: ارزانقيمت - كمخرج - داراى هزينه اندك. 6- فلس: پول سياه - پشيز - كم ارزشترين پول. 7- تومان: دههزار دينار - دههزار سكه طلا. 8- مغنى: بىنياز كننده. 9- معاويه بن وهب: ابوالحسن معاويه بن وهب البجلى الكوفى از اصحاب و راويان موثق احاديث امامان صادق و كاظم عليهماالسلام. داراى تأليفهايى است. 10- بخشى از آيه 3 سوره مريم (19). 11- عمود خيمه: ستون و تيركى كه در وسط چادر نصب كنند و چادر بر روى آن قرار گيرد - ديرك(بر گرفته از کتاب عرفان مجلسی رحمت اله )